بوته ی یاس

بعضی روزها هوایی خانه‌ی کودکی‌هایم می‌شوم،
دلم برای حیاطی که نیست...
مادربزرگی که نیست..‌.
برای بوته‌ی یاس و درخت شمشاد و
آب و جاروهای بعد از ظهر تنگ می‌شود
می‌روم محله‌ی قدیمی، دست می‌کشم روی دیوار
و قدم میزنم در پیاده رو خانه‌مان که دیگر نیست..‌.
سرم را بلند می‌کنم شاید مادرم پشت پنجره بیاید،
شاید برایم گوجه سبز و زالزالک خریده باشد،
انار دانه کرده باشد،
شاید...‌
دلم کمی قدیم می‌خواهد...
🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂

#خاص #جذاب #زیبا #بینظیر #قشنگ
دیدگاه ها (۱)

من برای شهر دلتنگی باران خواستم ...

حکایت دلتنگی

تو ...

جهل نگهبان دروازه روستا بود

(۲part)..... نامه ای به وجودم.. ـــــــــــــــ.... سوالت به...

دستم خواب رفته بود، دست راستم که گذاشته بودم زیر سرت و خوابت...

میخواهم در دنیای آرامش غیر درکی خودم غرق بشوم ،چشمانم را ببن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط